سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستم راندن بر بندگان بدترین توشه است براى آن جهان . [نهج البلاغه]

دنیای عاشقان

آهنگ تیتراژ سریال سیمرغ (شهید کشوری و شهید شیرودی)

http://www.4shared.com/file/78887111/46fa5ffe/simorgh_-_serial.html





نیاز ::: چهارشنبه 88/5/21::: ساعت 6:30 عصر

آخر عشق
بابا مجتبی سلام

امیدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب. یادش بخیر! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم می آمدی.همیشه خبر آمدنت را خانم مربی ام به من می رساند: سیده زهرا علمدار! بیا بابات آمده دنبالت. و تو در کنار راه پله
مهد کودک می نشستی و لحظه ای بعد من در آغوشت بودم. اول مقنعه سفیدم را به تو می دادم و با حوصله ای بیاد
ماندنی آن را بر سرم می گذاشتی و بعد بند
کفشهایم را می بستی و در آخر، دست در دستان هم بسوی خانه می آمدیم و با مامان سر سفره ناهار می نشستیم و چه بامزه بود.

راستی بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت و بعد از آن با صدای بلند، رو به روی عکس تو ایستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک می شود. مادر می گوید: بابا خیلی مهربان بود،اما خدا از او مهربانتر است و من می خواهم بعد از این نامه ای
برای خدا بنویسم و به او بگویم که می خواهم تا آخر آخر با او دوست باشم و
اصلاً باهاش قهر نکنم. اگر موفق شوم به همه بچه ها خواهم گفت که با خدا
دوست باشند و فقط با او درد دل کنند. مادر بزرگ می گوید هرچه می خواهی از خدا بخواه و من از خدا می خواهم که پدر مردم
ایران حضرت آیت ا.. خامنه ای را تا انقلاب مهدی(عج) محافظت فرماید و دستان پر مهر پدرانه اش همیشه بر سرِ ما فرزندان شهدا مستدام باشد.

ان شا ا.. ، خدانگهدار– دخترت سیده زهرا



نیاز ::: چهارشنبه 88/5/21::: ساعت 1:39 عصر

آخر عشق 

یک شب که در مقر بودیم یکی از بچه ها با عجله خودش را به ما رساند و گفت : ((یک نفر از بالا صدا می زند که من می خواهم بیایم پیش
شما . حاج همت کیست ؟!))
سریع بلند شدیم و خودمان را به محل رساندیم تا ببینیم قضیه از چه قرار است . گفتیم که شاید کلکی در کار است و آن ها می خواخند کمین
بزنند . وقتی به محل رسیدیم فریاد زدیم : ((اگر می خواهی بیایی نترس!بیا جلو!)
)

گفت : ((من حاج همت را می خواهم!))
گفتیم : ((بیا تا ببریمت پیش حاج همت))
با ترس و دلهره و احتیاط جلو آمد . وقتی نزدیک رسید و دید که همه پاسدار هستیم جاخورد . فکر کرد که دیگر کارش تمام است ولی وقتی برخود
خوب بچه ها را دید کمی آرام گرفت . او را پیش همت بردیم . پرسید : ((حاج همت شما هستید؟))
همت گفت ((بله خودم هستم .))
آن مرد کرد پرید جلو و دست همت را گرفت که ببوسد .
همت دستش را کشید و اجازه نداد . آن مرد دوباره در کمال ناباوری پرسید : ((شما ارتشی هستید یا سپاهی؟))
همت گفت : ((ما پاسداریم .))
او گفت : (( من آمده ام پیش شما پناهنده شوم قبلا اشتباه میکردم . رفته بودم طرف ضد انقلابها و با آنها بودم , ولی حالا پشیمانم .))
همت گفت : ((قبلا از ما قهر کرده بودی . حالا هم که آمدی خوش آمدی . ما با تو کاری نداریم و به تو امان نامه میدهیم .))
و بعد همت او را در آغوش کشید و بوسید و گفت : ((فعلا شما پیش سایر برادرهایمان استراحت کن تا بعد با هم صحبت کنیم.))
ان مرد , مصلح بود . همت اجاز هنداد که اسلحه اش را از او بگیریم و او با خیال راحت در میان بچه ها نشست .
شب , همت با او صحبت کرد از وضعیت ضد انقلاب گفت و سعی کرد از تا ماهیت آنها را برای او فاش کند .
آن مرد گفت : ((راستش خیلی تبلیغات میکنم . میگویند که پاسدارها همه را میکشند همه را سر میبرند خلاصه از این حرفها .))
همت گفت : (( نه! اصلا این حرفها حقیقت ندارد . همه ما پاسدار هستیم و صحبت می کنیم....))
آن مرد محو صحبت های همت شده بود . وقتی این جملات را شنید , به گریه افتاد . همت پرسید : ((برای چه گریه می کنی ؟))
گفت : ((به خاطر این که در گذشته در مورد شما چه فکرهایی میکردم . ))
همت گفت : ((دیگر فکرش نکن حالا که برگشته ای عیب ندارد .))
او گفت : ((من هم میخواهم پاسدار شوم.))
همت گفت : ((اشکالی ندارد. پاسدارباش.اگر اینطوری دوست داری , از همین لحظه به بعد تو پاسدارباش .))
آن شخص با شنیدن این حرف, خیلی خوشحال شد . رفتار و برخورد همت چنان تاثیر عمیقی بر او گذاشت که یکی از نیروهای خوب و متعهد شد
و در همه جا حضور فعال داشت . او بعد از مدتی در عملیات (( محمد الرسول الله (ص) )) شرکت کرد و شهید شد . بچه ها به او لقب (( حر زمان ))
داده بودند . پس از این ماجرا , تعداد دیگری از ضد انقلابیون فریب خورده هم آمدند و خود را تسلیم کردند. جالب این که آن ها هم در لحظه ورود , سراغ
حاج همت را می گرفتند.




نیاز ::: چهارشنبه 88/5/21::: ساعت 1:38 عصر


هرچی فکر کردم درباره این شهیدچی بنویسم دیدم هیچ چیز بهتر ازدستخط خود شهید نیست
:

شهیدمحمدرضا حقیقی که شعر حضرت حافظ را اینگونه نوشته بود:


 روز مرگم نفسی وعده دیدار بده      وانگهم تابلحدخرم ودلشاد ببر

واماشعر حافظ:

روز مـرگم نفسی وعده دیدار بده            وانـگهـم تا بلحـد فـارغ و آزادببـر

مزار این شهید در گلزار شهدای اهواز میباشد .




نیاز ::: چهارشنبه 88/5/21::: ساعت 1:38 عصر

 


  Don"t go for looks

 

they can deceive

 

Don"t go for wealth

 

even that fades away.

 

Go for sum1 who makes u

 

smile becoz o­nly a smile makes

 

a dark day seem bright..

 

دنبال نگاه ها نرو،

 

ممکنه فریبت بدن

 

دنبال ثروت نرو

 

چون حتی ثروت هم یه روزی نا پدید میشه

 

دنبال کسی برو که باعث میشه لبخند بزنی

 

چون فقط یه لبخنده که میتونه

 

باعث بشه یه روز خیلی تاریک، کاملا روشن به نظر بیاد

 



 


  As days go by, my feelings get stronger,

 

To be in ur arms, I can"t wait any longer.

 

Look into my eyes & u"ll see that it"s true,

 

Day & Night my thoughts r of U..

 

هرچی که روزها میگذرن، احساسات من قوی تر میشه

 

برای در آغوش تو بودن نمیتونم بیش از این صبر کنم

 

به چشمام نگاه کن، خواهی دید که حرفام راسته

 

شب و روز تمام افکارم ماله تو هستن

 


 



  All I wanted was sum1 2 care 4 me

 

All I wanted was sum1 who"d b there 4 me

 

All I ever wanted was sum1 who"d b true

 

All I ever wanted was sum1 like U...

 

تمام چیزی که میخواستم یه نفر بود که بهم اهمیت بده

 

یه نفر که بخاطر من اینجا باشه

 

تمام چیزی که میخواستم یه نفر بود که باهام رو راست باشه

 

تمام چیزی که میخواستم یه نفر بود که دقیقا مثل تو باشه!




نیاز ::: سه شنبه 88/5/20::: ساعت 10:47 عصر

 

ای دنیا دلگیرم ازت

هیچ وقت با من نساختی

همیشه به اون چیزی که می خواستم

نرسیدم هرگز هرگز...............................

 

 




نیاز ::: سه شنبه 88/5/20::: ساعت 10:47 عصر

 

 

 

 




نیاز ::: سه شنبه 88/5/20::: ساعت 10:47 عصر

سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم

آخر از این همه دلگیری و غم می میرم

 

پرم از رنج و شکستن، ‌دل خوش سیری چند ؟

دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم

 

هر که آمد، دل تنهای مرا زخمی کرد

بی سبب نیست که روی از همه کس می گیرم

 

تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها

اینچنین کرده در آیینة هستی پیرم

 

بس که تنهایم و بی همنفس و بی همراه

روزگاریست که چون سایة بی تصویرم

 

دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند

دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم

 

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو

برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده

برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن

برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر

برای عشق وصال کن ولی فرار نکن

برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن

برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش

برای عشق خودت باش ولی خوب باش

 

دوست داشتن دلیل و برهان نمی خواهد

اگر صد بار و با صد بهانه عشقم را رد کنی

من سر افراز تر از قبل به سوی تو می آیم

دلِ دیوانه ام عشقت را ارزان نمی خواهد

من افتاده تر از پیش، جلوی تو زانو می زنم

گریه می کنم

تعظیم در برابر تو از شأن من نمی کاهد

تو را من دوست می دارم

این را هر کس می داند همرهم

هر قسمت از وجودم را به خاطر عشق تو می دهم

تو را من می خواهم با تمام جانم

می خواهم برایت بمیرم ، چرایش را نمی دانم

تو را من دوست می دارم




نیاز ::: سه شنبه 88/5/20::: ساعت 10:47 عصر

ای خدا دلم گرفته از این زمونه از این زندگی

نمی دونم چکار کنم خودت یاریم کن

خدایا به دادم برس

اگر ظاهری خوش و خندان دارم دلیل نمی شه

از همه چی راضیم

کاش هیچ وقت به این دنیا پا نمی ذاشتم

خداجونم منو زود از این دنیا ببر

هیچی ازت نمی خوام تو این دنیا هیچ آرزویی ندارم

اگر قراره یه روز بمیرم

هر چه زودتر باشه بهتره

بازم از لطفت ناامید نمی شم

درسته دو ساله سنگدل شدم حتی نماز نمی خونم

ولی خودت شاهدی هر لحظه ازت یاد می کنم

خدایا  مرا آن ده که آن به




نیاز ::: سه شنبه 88/5/20::: ساعت 10:47 عصر

 

 




نیاز ::: سه شنبه 88/5/20::: ساعت 10:47 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 6


کل بازدید :130541
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
نیاز
نام تو قلب ترک خورده ام را رام میکند ویاد تو همه خوبی های دنیا را به یادم میاورد ای مهربانترین مهربانان /ای خداوند بی همتا دل غمگین و غریبم را شاد کن واز ضلمت رهایم ساز و باران رحمتت را بر کویر سینه سوزانم بباران
 
>>لینک دوستان<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<