آموزش به عنوان هنر
با آنکه این فصل عمدتا بر هنرها و ادبیات به عنوان مواد درسی تربیت زیبایی شناختی متمرکز بوده است، میتوان گفت که آموزش و یادگیری، در تمام موضوعات باید به قلمرو معیارهای زیبایی شناختی وارد شود. آموزش را میتوان به عنوان یک اجرای هنری و تحصیل در مدرسه را به عنوان یک نمایشنامه نگریست (استارت، 1990). بسیاری از از معلمان، کلاسهای خود را با توجه به وقوع شیوههای گوناگون ابزارها، تعاملها و پاسخها، آفرینشهای هنری تلّقی میکنند. آموزش باید با گروه و شرایط متغیر سازگار باشد. حالات و نگرشهای دانشآموزان باید مورد توجه قرار گیرد. ابزارها و فنون زیبایی شناختی در آموزش میتواند سودمند باشد.
باید با دقت از مقایسه بین معلمان و هنرمندان هرچند در یک مورد مناسب، بهره گرفت. در تلاش برای رودررو قرار دادن تکنولوژی آموزشی با زیباییشناسی تدریس، نباید هنرمند را بزرگ جلوه دهیم. همان گونه که گرین اشاره میکند:
هنرمندانی بودهاند که خود را غیبگو و کشیشهای شاعر میپنداشتند، کسانی ـ مانند امرسون وایتمن ـ که موجب شگفتی و مسرّت دیگران میشدند. اما هنرمندانی ـ مانند بادلایر (67) ، داستایوسکی (68) ، واگنر (69) ونیچه ـ هم هستند که معذّب، مبتلا به مالیخولیا، ملالهای روحی مهلک، متنفر از طبقه متوسط و تودهها، و انحرافات گوناگون بودهاند(اسمیت، 1971، صص 557 ـ 558).
از زندگی بسیاری از هنرمندان کاملاً روشن میشود که دریافت، درک و خلاقیت زیبایی شناختی، هیچکدام به انسان منزلت نمیبخشد. مقایسه، اغلب پیچیدگی تجربه زیبایی شناختی را بیش از اندازه ساده میکند.
یادگیری نیز ابعاد زیبایی شناختی خاص خود را دارد. دانشآموزان باید شخصا نسبت به موضوع متعهد باشند. یادگیری، مشتمل بر کاربرد تمام نیروهای انسان، از قبیل تخیّل، حافظه، و ذهن است. فلاسفه غالبا از زیبایی موجود در یادگیری، حتی یادگیری انتزاعی، سخن گفتهاند. جان هاسپرس (70) در زمینه این زیبایی میگوید:
وقتی که ما از ظرافت یک برهان ریاضی لذت میبریم، یا آن را درک میکنیم، مطمئنا این لذت ما، زیبایی شناختی است، اگرچه هدف از آن لذت به هیچ وجه ادراکی نیست؛ این رابطه پیچیده میان اندیشهها یا گزارههای انتزاعی است، نه علایمی بر روی کاغذ یا تخته سیاه، که به لحاظ زیبایی شناختی درک میشود(در اسمیت، 1971، ص 542).
گروهی از ریاضی دانان درباره تجربیات زیبایی شناختی که ریاضیات در اختیار آنها قرار داده است، مطالبی نوشتهاند، اگرچه نسلهایی از دانشآموزان ممکن است با چنین اظهارات جذابی مخالفت ورزند.
اهمیت تربیتی این بحث آن است که تمام معلمان و تمام موضوعات درسی و در حقیقت، تمام فعالیتها در مدرسه، میتوانند تجربه و درک زیبایی شناختی دانشآموزان را افزایش دهند. برنامهریزان درسی ممکن است اهداف زیبایی شناختی یا اهداف اظهاری را به عنوان اهداف توأم در یادگیری لحاظ کنند. مدیران آموزشی میتوانند نسبت به مسأله زیباییشناسی در برنامهریزی رویدادهای مدرسه و در اعتلای درک هنری حساس باشند.
منبع:
The philsophy of Education : classical and contemporary, John L. Elias, 1995 , krieger