فارسه سوار تاکسی بوده موقعی که میخواسته پیاده بشه راننده بهش میگه : آقا ازون در پیاده شو این ور زن و بچه نشسته.
فارسه میگه نه و هی زنه رو هل میده که پیاده شه. راننده شاکی میشه میگه: آقا ازون طرف پیاده شو.
فارسه میگه: کفشامو موقع سوار شدن اونور در آوردم !
--------------------------
فارسه آشغال رفته بوده توی چشمش ، بعد وایساده بوده جلوی آیینه هی فوت میکرده ، دوستش میاد بهش
میگه بابا همین کارها رو میکنید بهمون میگ ن فارس ها خرن دیگه ، آخه آی کیو ، اونی که توی آیینست باید فوت کنه !