دوباره لحظه ی اخر ،نفس که می بندم
برای دلخوشیت،اَه...الکی می خند
چنان سرمه ی سبزی ،شبانه مدفون شد
شبیه یک لب مشکی،مماس ...می گندم
.
باز هم مثل گداهای چهار راه پستی
عجیب بی مصرف، بر خلاف یک شصتی
برای یک مرتبه هم ،شده ست بیا رک شو
بگو برای همیشه،عروسکم هستی ؟