دست عشق از دامن دل دور باد
ميتوان ايا به دل دستور داد
ميتوان ايا به دريا حکم کرد که دلت را يادي از ساحل مباد/
موج را ايا توان فرمود ايست
باد را فرمود بايد ايستاد
انکه دستور زبان عشق را بي گزاره در نهاد ما نهاد خوب مييدانست تيغ تيز را درکف مستي نميبايست داد